
در مهندسی نرمافزار، پیچیدگی سیستمها پدیدهای اجتنابناپذیر است؛ بهویژه در پروژههای بزرگ و تیمهای توسعهی گسترده. در چنین شرایطی، اتکا به یک ابزار یا فناوری خاص بهعنوان «راهحل نهایی» نهتنها کافی نیست، بلکه میتواند منجر به بروز مسائل جدیدی شود.
در این اپیزود، به سراغ رویکردی دادهمحور و تحلیلی برای مواجههی دقیق با این چالشها میرویم:
Behavioral Code Analysis یا تحلیل رفتاری کد.
این روش، با بررسی رفتار واقعی تیم توسعه — شامل الگوهای تغییر کد، نقاط اصطکاک، و تمرکز باگها — امکان شناسایی بخشهای پرریسک، پیچیده یا مسئلهساز در کدبیس را فراهم میکند و مبنایی برای تصمیمگیری آگاهانه در مورد بازنویسی، بازطراحی یا بازنگری معماری پروژه ارائه میدهد.
در این قسمت به پرسشهای زیر پاسخ داده میشود:
تحلیل رفتاری کد چگونه عمل میکند؟
دادههای مورد نیاز آن از چه منابعی تأمین میشود؟
چه تفاوتی با ابزارهای تحلیل ایستای کد دارد؟
منابع این اپیزود:
کتاب
Software Design X-Rays - Fix Technical Debt with Behavioral Code Analysis
Guide Refactorings With Behavioral Code Analysis - Adam Tornhill - DDD Europe 2019
وب سایت
متن اپیزود :
مقدمه
در مهندسی نرمافزار اصطلاحی وجود دارد به نام Silver Bullet یا «گلولهی نقرهای». ریشهی این اصطلاح به افسانههای غربی بازمیگردد، جایی که گلولهی نقرهای تنها سلاحی بود که میتوانست موجوداتی شکستناپذیر مانند گرگینهها را نابود کند.
اما در دنیای نرمافزار، این مفهوم بهنوعی بار منفی پیدا کرده است؛ بهویژه زمانی که تصور میشود یک فناوری پرطرفدار، زبان برنامهنویسی جدید یا معماری خاص میتواند بهتنهایی تمام چالشهای یک پروژهی پیچیده را حل کند. واقعیت این است که در پروژههای بزرگ، جایی که چندین توسعهدهنده بهطور همزمان مشغول کار هستند، پیچیدگیها بهمرور افزایش مییابد و هیچ راهحل جادوییای نمیتواند بهتنهایی تمام مشکلات را برطرف سازد. حتی گاهی همین «راهحلهای پیشنهادی» خود منشأ مشکلات جدید میشوند.
حال، زمانیکه با کدی روبهرو میشویم که پیچیده شده، بدهی فنی دارد و اعمال هر تغییر کوچکی در آن نیازمند ساعتها زمان است، این پرسش مطرح میشود: چه باید کرد؟
در این اپیزود قصد دارم دربارهی روشی برای شناسایی این پیچیدگیها در پروژههای نرمافزاری صحبت کنم؛ روشی با عنوان تحلیل رفتاری کد (Behavioral Code Analysis). این رویکرد ابزاری است برای شناسایی، تحلیل و اولویتبندی بخشهایی از کد که بیشترین تأثیر منفی را بر کیفیت پروژه داشتهاند. همچنین کمک میکند تا بدون اتکا به حدس یا ظاهر کد، مشخص کنیم کدام بخشهای پروژه نیازمند توجه و بازطراحی بیشتر هستند. بهعلاوه، تیمهای توسعه و تضمین کیفیت میتوانند بر پایهی همین دادهها تصمیمهای دقیقتری برای بازنویسی یا بازبینی بخشهای مختلف بگیرند.
در ادامه به چند پرسش کلیدی پاسخ خواهیم داد:
تحلیل رفتاری کد دقیقاً چگونه عمل میکند؟
دادههای مورد نیاز این تحلیل از کجا بهدست میآید؟
چه تفاوتی با ابزارهای تحلیل ایستا دارد؟
و چگونه میتواند به سازماندهی بهتر تیمها در مقیاسهای بزرگ کمک کند؟
دعوت میکنم با هم نگاهی عمیقتر به این مسائل داشته باشیم.
بخش اول
سلام، من محمد هستم و این چهارمین قسمت از پادکست «کدشناسی» است. در هر قسمت از این پادکست، به یک چالش، موقعیت یا مسئلهی فکری از دنیای مهندسی نرمافزار میپردازم و تلاش میکنم آن را از زاویهای عمیقتر بررسی کنم.
در این قسمت، موضوع بدهی فنی را با تمرکز بر رویکردی به نام تحلیل رفتاری کد بررسی خواهیم کرد. سؤالات مهمی را مطرح خواهیم کرد و همانند همیشه، با استناد به منابع و تجربیات شخصی، تلاش میکنم تصویری روشنتر و کاربردیتر از مسئله ارائه دهم.
بخش دوم – بدهی فنی چیست و چرا اهمیت دارد؟
پیش از ورود به موضوع اصلی، لازم است دربارهی مفهومی بهنام بدهی فنی (Technical Debt) صحبت کنیم. بدهی فنی غالباً نتیجهی یک تصمیم آگاهانه است. یعنی در مقطعی از پروژه، برای تسریع روند توسعه، تصمیم میگیریم راهحلی سادهتر یا سریعتر را انتخاب کنیم. اما این تصمیم میتواند در بلندمدت چالشهایی جدی ایجاد کند.
بهعنوان مثال، با نادیدهگرفتن برخی استانداردهای کدنویسی یا معماری سیستم، ممکن است یک فیچر را سریعتر پیادهسازی کنیم، اما بعدها همین بخش به منشأ پیچیدگیهایی تبدیل شود که مستقیماً بر کیفیت و سرعت توسعه اثر منفی میگذارد.
نکتهی مهم آن است که بدهی فنی تنها یک تصمیم فنی نیست؛ گاهی یک تصمیم تجاری برای دستیابی به هدفی کوتاهمدت است. اما زمانیکه این بدهیها در پروژههای بزرگ انباشته میشوند، بازپرداخت آنها به مسئلهای بغرنج بدل میشود. در بسیاری موارد، دیگر مشخص نیست چه بدهیهایی توسط چه افرادی و در کدام بخشهای پروژه ایجاد شدهاند.
اینجاست که تحلیل رفتاری کد میتواند مفید واقع شود. یکی از مزیتهای این رویکرد، شناسایی و اولویتبندی بدهیهای فنی است. چراکه در پروژههای بزرگ امکان رفع تمام بدهیها بهصورت یکجا وجود ندارد. باید دانست کدام بدهیها بحرانیتر و اولویتدار هستند.
در این راستا، مفهومی کلیدی بهنام هاتاسپات (Hotspot) مطرح میشود. هاتاسپاتها بخشهایی از کد هستند که توسعهدهندگان مکرراً به آنها مراجعه میکنند، تغییرشان میدهند و معمولاً تعداد زیادی باگ نیز در همین بخشها دیده میشود.
درک این نکته که کدام فایلها بیشترین میزان تغییر را داشتهاند، کجاها باگخیزتر بودهاند و چندبار بازنویسی شدهاند، به ما کمک میکند تا هاتاسپاتهای پروژه را شناسایی کنیم. البته، هاتاسپاتها لزوماً کدهای بد یا مخرب نیستند، بلکه نقاط حساسی از پروژهاند که احتمال بروز مشکل در آنها بالاست و باید مورد توجه قرار گیرند.
در نتیجه، با اولویتبندی دقیق بر اساس تحلیل رفتاری، میتوان تصمیمهای بهتری برای رفع بدهیهای فنی اتخاذ کرد.
بخش سوم – دادهها را از کجا بیاوریم؟
خبر خوب این است که تمام دادههای مورد نیاز برای تحلیل رفتاری، معمولاً در اختیار خود تیمها و سازمانها قرار دارد. این دادهها عمدتاً در سیستمهای مدیریت نسخه مانند Git ذخیره شدهاند. گیت مانند یک معدن طلا عمل میکند؛ چراکه هر بار که تغییری در کد رخ میدهد، اطلاعات مربوط به فایل، زمان، شخص توسعهدهنده و نوع تغییرات را ثبت میکند.
در واقع، تمام اطلاعات مورد نیاز ما برای تحلیل رفتاری در دل تاریخچهی پروژه وجود دارد. با بررسی این دادهها میتوان مشخص کرد:
کدام فایلها بیشتر تغییر کردهاند؟
چه کسانی روی آنها کار کردهاند؟
پراکندگی تغییرات چگونه بوده است؟
چنین تحلیلی تصویری واقعی از ساختار پروژه به ما میدهد—نه صرفاً آنچه در اسناد نوشته شده، بلکه آنچه در عمل رخ داده است.
یکی از مفاهیمی که میتوان با این دادهها استخراج کرد، پیچیدگی کد است. برای مثال، فایلی که دارای شرطهای تو در تو، وظایف متعدد و ساختاری نامنسجم است، احتمالاً پیچیده و مستعد خطاست. اگر این فایل نرخ تغییر بالایی نیز داشته باشد، احتمالاً با یک هاتاسپات مواجهایم.
افزون بر این، میتوان با تحلیل تغییرات همزمان فایلها، به مفهومی بهنام Change Coupling رسید. یعنی دو فایل که اغلب با یکدیگر تغییر میکنند—even if ظاهراً بههم ربطی ندارند. این میتواند نشاندهندهی اتصال رفتاری میان بخشهای مختلف سیستم باشد.
چنین اتصالهایی اگر بیش از حد باشد، معمولاً منجر به افزایش باگ، کاهش سرعت توسعه و پیچیدگی بیشتر میشود.
بخش چهارم – یک تجربهی شخصی
چندی پیش درگیر پروژهای بودم که قرار بود بخشی از آن—یک سرویس قدیمی و مهم—بازنویسی شود. سرویس مذکور حدود ۱۵ سال پیش با زبان Perl نوشته شده بود. من مسئولیت انتقال و بازنویسی آن را بر عهده داشتم.
در ابتدا با کدی روبهرو شدم که نهتنها قدیمی، بلکه از نظر نگهداری نیز دشوار بود. نکتهی جالب آن بود که همهی همتیمیها معتقد بودند این کد بسیار بههمریخته و «کثیف» است، اما در واقع هیچکدام مستقیماً با آن کار نکرده بودند!
من زمان زیادی صرف کردم تا منطق پشت این کد را درک کنم. بعضی از بخشها آنقدر پیچیده بودند که ناچار بودم حالتهای مختلف را تست کنم تا متوجه شوم دقیقاً چه رخ میدهد. پس از گذر از این مرحله، ما موفق شدیم این بخش را با معماری جدید و زبان دلخواه بازنویسی کنیم.
اما سؤالی ذهنم را مشغول کرده بود: چرا این فرایند تا این حد دشوار بود؟ آیا تنها بهدلیل کیفیت پایین کد قدیمی بود؟
راستش نه. چون من بعد از مدتی کار کردن با اون کد، متوجه شدم مسئله فقط کیفیت پایین کد یا انتخاب زبان برنامهنویسی نبوده. مشکل اصلی جای دیگهای بود.
من به تاریخچهی پروژه نگاه کردم، به تغییراتی که روی فایلها انجام شده بود، به آدمهایی که قبل از من روی این بخش از سیستم کار کرده بودن. متوجه شدم که این بخش از پروژه طی سالها دست چندین نفر مختلف افتاده، هر کدوم با سبک کدنویسی خودش، بدون مستندسازی درست، و بدون درک عمیق از منطق قبلی. در واقع، این بخش از کد بهمرور زمان به یه Hotspot تبدیل شده بود—بخشی که مدام تغییر کرده بود، بدون اینکه واقعاً بازطراحی بشه.
دقیقاً همینجاست که تحلیل رفتاری کد وارد بازی میشه. با تحلیل تاریخچهی تغییرات، میشه دید که کدوم بخشها بیشترین تغییرات رو داشتن، توسط چند نفر مختلف و در چه بازههای زمانی. این اطلاعات بهم کمک کرد بفهمم که چرا اون کد «کثیف» به نظر میاومد، چون در واقع بازتابی بود از چندین تصمیم کوتاهمدت، بدون هماهنگی یا طراحی منسجم.
وقتی تیم توسعه، این اطلاعات رو به صورت تصویری دید—مثلاً اینکه یک فایل خاص، طی سه ماه گذشته بیشتر از ده بار توسط چهار نفر مختلف ویرایش شده—همه چیز ملموستر شد. تصمیمی که قبلاً صرفاً «احساس» یا «حدس» بود، حالا تبدیل شد به دادهای دقیق و مستند. و همین شد نقطهی شروع یک گفتگوی جدی در تیم دربارهی بازطراحی این بخشها.
بخش پنجم – فراتر از کد: تاثیر بر ساختار تیمی
اما موضوع فقط به کد و ساختار فنی ختم نمیشه. Behavioral Code Analysis میتونه بینشهایی فراتر از لایهی کد بهمون بده—مثلاً دربارهی ساختار تیمی، نحوهی همکاری اعضا، یا حتی نقاط اصطکاک و تمرکز.
تصور کن توی یک پروژه، تحلیل رفتاری نشون میده که تقریباً تمام تغییرات روی یک بخش خاص، توسط فقط یک نفر انجام شده. این میتونه علامتی باشه از یک bottleneck توی تیم؛ یعنی یه دانشی که فقط دست یک نفره و اگر اون نباشه، اون بخش از سیستم عملاً فلج میشه. یا برعکس، وقتی یه فایل توسط چندین نفر با فاصلهی زمانی کم تغییر میکنه، میتونه نشونهای از عدم وضوح مسئولیتها، یا فقدان ارتباط مؤثر بین اعضای تیم باشه.
حتی میشه از طریق تحلیل رفتار تغییرات، الگوهایی از توزیع دانش، نحوهی همکاری افراد، و نقاطی که نیاز به داکیومنتیشن بهتر یا بازطراحی ساختاری دارن رو کشف کرد. به عبارت دیگه، Behavioral Code Analysis فقط ابزار بررسی کد نیست، بلکه پنجرهایه به فرهنگ و سازوکار تیمی.
جمعبندی – وقتی داده به درک تبدیل میشه
تو این اپیزود تلاش کردم نشون بدم که چطور میتونیم از دل دادههایی که همین حالا هم توی سیستمهامون داریم، بینشهایی واقعی و قابل اقدام بیرون بکشیم. اینکه در مواجهه با پیچیدگیها و بدهیهای فنی، بهجای حدس و گمان یا راهحلهای جادویی، میشه از طریق مشاهدهی دقیق رفتار سیستم، تصمیمهای دقیقتر گرفت.
رویکرد Behavioral Code Analysis به ما یادآوری میکنه که نرمافزار فقط مجموعهای از فایلها و کدها نیست؛ بلکه ردپای انتخابها، اشتباهات، سبکهای فکری و روابط تیمی هم در اون حضور دارن. این تحلیل، تلاشی برای دیدن این ردپاهاست—برای اینکه بتونیم آگاهانهتر تصمیم بگیریم، و در مسیر اصلاح و توسعه، یک گام عمیقتر برداریم.
بخش پایانی
ممنون که تا اینجا با من همراه بودید. اگه تجربهای دربارهی پرداخت بدهیهای فنی یا استفاده از تحلیلهای مشابه در پروژههاتون دارید، خوشحال میشم باهام در میون بذارید. تا اپیزود بعدی، مراقب کدهایی که زیاد تغییر میکنن باشید… شاید دارن یه چیزی بهمون میگن.